وبلاگ شخصی فیروز رضائی
وبلاگ شخصی فیروز رضائی

وبلاگ شخصی فیروز رضائی

واژگونی هرم توسعه و مشکلات آموزش و پرورش

واژگونی هرم توسعه و مشکلات آموزش وپرورش

اساسی ترین مشکل آموزش وپرورش کدام است ؟ یا اساسی ترین مشکلات آموزش وپرورش کدامند ؟

 تحقیقات ومطالعات فراوانی در این زمینه انجام گرفته و نظرات متعدد ومتنوعی ابراز گردیده و مشکلات زیادی فهرست گردیده است .

 نگرش تصمیم سازان و تصمیم گیران و به ویژه تقسیم وتوزیع کنندگان منابع و اعتبارات و نمود  خدماتی و  مصرفی آموزش و پرورش در منظومه سیاسی  ، اجتماعی و اقتصادی کشور و مخفی بودن نمود سرمایه ای آن ، کم توجهی دولت ها و نیز مجالس قانون گذاری و عدم درک درست آن ها از جایگاه و نقش بر جسته آموزش و پرورش به عنوان یکی از مهم ترین  نها دهای زیر ساختی  از جمله این فهرست است .

در کنار مشکلاتی که این سازمان زیر بنایی از بیرون با آن دست و پنجه نرم می کند ، سیاهه ای ازمشکلات درونی نیز برآن ردیف شده وهر روز بر تعداد ش افزوده می شود .   فقر تفکر استراتژیک و نظام مند ، درماندگی در کوچه پس کوچه های فقر مالی ، دست پا زدن در حوضچه های سطحی روزمرگی ، منحرف شدن به سوی اشتغالات بی اثر و مخرب روز مرگی سیاسی و جناحی ، این شاخ به آن شاخ شدن های موسمی ، عدم دنبال گیری برنامه ها تا سر انجام و حد اکثر مشایعت آن ها  تا در دم در کلاس درس ، ضعف و انفعال مسئولین سازمان در برابر فشار ها ، سهم خواهی ها و زیاده خواهی های سازمان یافته و غیر سازمان یافته  بیرونی و تمکین اختیاری و اغلب اجباری از آن ها  در حوزه های مختلف مانند جذب ، ساماندهی و  سازماندهی  نیروی انسانی ، چینش وآرایش درونی سطوح مختلف هرم مدیریتی ، ضعف و  فقدان قدرت کاریزمای و شجاعت  لازم به منظور  بهره برداری بهینه از ظرفیت عظیم جامعه ی فرهنگیان در جهت مجاب کردن وکمی تا قسمتی برجای نشاندن  نیروهای موثر دولت و مجلس  و تبدیل این ظرفیت و فرصت به محدودیت ودر مواردی  تحدید در ردیف های اولای این سیاهه قابل رد یابی است .

حقیقت این است که این فهرست ها علی رغم واقع نمایی و در عین درستی اولا قسمتی از مسئله را روایت می کنند ثانیا   در هم تنیده و زنجیره ی بهم پیچیده ای از سلسله علت و  معلول ها را تشکیل می دهند  لذاست که علی رغم این آگاهی ها   پی جویی علت العلل مشکلات آموزش پرورش همچنان صدر نشینی می کند .

دراین عوالم بودم تا اینکه  یکی از برنامه  های شبانگاهی شبکه یک ، برنامه پایش  توجهم را جلب کرد ، پایشی ها به دنبال این بودند  که بالاخره بعد آزاد شدن دلار های بلوکه شده با ان ها چه باید کرد  ؟ ویا بهتر است که چه کار بکنیم ؟ و برای دست یابی به این سئوال سه گزینه را برای نظر سنجی روی میز چیده بودند ، تجهیز مدارس و بیمارستان ها ، واردات کارخانه و فن آوری و کمک به حمل ونقل  که به ترتیب بیست وسه ، شصت و نه  و هفت درصد نظر ها  را به خودجلب کردند  و البته دیدگاه های میهمان برنامه آقای عسگر اولادی نیزدرآرایش نتایج بی تاثیر نبود ، در همین اثناء بود  که احساس کردم دارم  به جواب سئوال نزدیک می شوم .  گزینه اول که مثلا از  آموزش و سلامت حمایت  می کرد  تجهیزات محور بود وبوی خرید ازش می آمد گزینه دوم که بیشتر از آن یکی ها طرفدار پیدا کرد واردات کارخانه و فن آوری بود  تاکید می کنم واردات بود نه تولید فن آوری و طراحی و ایجاد واصناع کارخانه  سومی هم که تکلیفش روشن !  ملاحظه می فرمایند هر سه گزینه خرید محورو خرید محور ترینشان بیشترین طرفدار !! اینجا بود که در منظرم جرم بی مهری کنندگان بر آموزش و پروش راسبکتر یافتم  پیش خودم گفتم ، این ها چه کارمی توند بکنند ؟ وقتی عینکی به چشم دارند که نمی تونند از چششون دور کنند و اون بد جوری رنگیه دیگرچه  کاری ازشان ساخته است ؟   وقتی که خیال می کنند همه چیزرا  به شکلی از اشکال  می شود با پول خرید ،  پول هم که خدا برکت بدهد از نفت زیر زمین در می آد ، اون وقت  آموزش پرورش  تولید علم وفناوری بومی و تحقیقات و موضوعاتی از این دست دیگر چه صیغه ای است ؟!  معلوم است که در این چنین  منظومه فکری مقولاتی مانند آموزش پرورش نمی توانند جایی داشته باشند ، آخربه آدم غیر تشنه که  نمی شود آب تعارف کرد ، آب کم جوی تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست، کشوری برایش آموزش وپرورش مهم است که بخواهد پیشرفت و توسعه را با دستان خود بنا نهد ، کشوری که تازه نخبگانش آن هم با کلی منت و باد به غبغب  اولویتشان این است که کارخانه و فن آوری را به جای  تولید و اصناع شسته و روفته از خارج وارد کنند  دیگر آموزش پرورش را می خواهند چه کار ؟ همین هم که هست زیادیه ! تازه دستگیرم شد که مشکل آموزش پرورش ونیز  مشکل کشور در   وارونگی هرم توسعه است ، از روز اول که خواستند این هرم را بر جای نهند وارونه نهادند ، خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج  .

در اینجا بود که گفتمان مارکس وهکل برام تداعی شد  ، مارکس در استقرار هرم هستی شناسی خود متوجه منظومه هستی شناسی هگل شد و به قول خودش گم شده خودش  را پیدا کرد و دریافت که با دوران صد و هشتاد درجه ای هرم هگل می تواند بی کم وکاست ازش استفاده کند ،هگل اصل را  اندیشه و عقل قرار داده و مابقی ساحت های هستی را بر آن استوارکرده بود  و همانند مو لوی می گفت  ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی را استخوان و ریشه ای ، اما مارکس گفت که هرم هستی شناسی هگل یک ایراد کوچولو دارد و آ ن وارونگی است  به زعم مارکس هگل ، اشتباهی به جای اینکه  اصالت را به اقتصاد بدهد و اونو اصل بداند ، اصالت را به اندیشه داده است و اینگونه است که هرم را به جای قاعده واژگونه و بر راس نشانیده است و من بر قاعده می نشانمش .

داستان ما  هم همین است که هرم  توسعه را وارونه نهاده ایم وتا زمانیکه بر قاعده اش ننشانده ایم ، روزگار مان بر همین منوال است که می بینیم ، آموزش و پرورش ما وقتی در منظر موثرین کشور عظیم خواهد نمود که هویت و استقلال همه جانبه وتوسعه درون زا عظیم بنماید، اقتصاد مقاومتی عظیم باشد ، تبدیل دانش به فن آوری و تبدیل آن به تولید و ثروت ملی مهم باشد ،  امنیت غذایی با اهمیت تلقی شود وده ها موضوع دیگر ، دراین صورت است که برای دسیابی به همه ی این ها ، آقایان چاره ای ندارند جز اینکه  راه کج کرده وآموزش وپرورش را دق الباب نمایند . و الا آنان را از این کوی هرگز  گذری نخواهد بود .  بعضی ها بر این باورند که مشکل آموزش و پرورش در این است که معلما ن وضع معیشتی مناسبی ندارند در حالی که مسئله معکوس است ،  اوضاع معیشتی و ده ها مشکل دیگر معلمان بازگشتش به این است که آموزش و پروش فرزندان این جامعه  عظیم دیده نمی شود و همان گونه که پیشتر یادآوری گردید آن هم بازگشتش به این است که هرم توسعه واژگونه است .

 

معلمین دولت را به اعتدال فرا می خوانند



جامعه ی معلمان را با انقلاب شکوهمند اسلامی ایران رابطه ای دیگر ونسبتی دیرینه است . در اینکه جامعه ی عظیم وفاخر معلمان از اغازین روزهای شروع  مبارزات روحانیت با رهبری امام خمینی ( رض) علی رغم فشا ر مضاعف ساواک بر مدارس ومراکز آموزشی  به سرعت خود را در صفوف مقدم مبارزات جای دادند بر کسی پوشیده نیست ، انزال نزول قائد اعظم نهضت بر مدرسه ورهبری روزهای حساس منتهی بر پیروزی انقلاب از مکان مقدس مدرسه علی رغم وجود بدیل های متنوع امری نیست که با   تابیر به صدفه بتوان از کنار آن رد شد  بل  به نهایت قابل تامل ونیا زمند رمز گشایی  است . خمیر مایه و  جوهره ی فرهنگی، جایگاه رفیع و قابل اعتنای تعلیم وتربیت ، شایستگی جامعه ی معلمان  برای میزبانی انقلاب نو پا ، پیوستگی درونی رهبران انقلاب با لایه های درونی جامعه ی معلمان و اثر بخشی ونقش آفر ینی این مجموعه ی عظیم می تواند در زمره ی این رموز قرار گیرند .

 معلمان پیوستگی ذاتی خود   با انقلاب اسلامی را پا به پای رشد وبالندگی آن در روزهای سخت دوره تثبیت و  سالهای هجوم تفکرات رنگارنگ وارداتی در ایام نفاق وتزویر ونیز در ایام هجوم بیگانگان به مرزهای کشور ودفاع مقدس وحضور جانانه در میادین مجاهدت پیشاپیش صفوف دانش آموزان و در این اواخر حضور گسترده وپر ثمر درخنثی کردن  فتنه های نرم اجتماعی وبه اصطلاح انقلاب های مخملی دگر پرداخته همانند فتنه 78 و 88  تا به امروز ادامه داده وهم چون چشمان خود از میراث گراسنگ امام تحت زعامت فرزند شمس آسای آن پیر فرزانه مراقبت کرده ومی کنند ، بااین همه متقابلا    معلمان را نیز بر عهده ی دولت  حقوقی است.

بارز ترین حق مورد مطالبه  معلمان از جامعه،  حق آموزش وپرورش شایسته ی  فرزندان ایران اسلامی است  ، معلمان در کسوت  مادران مهربان وپدران دلسوز بیش وپیش از  همه بایسته ها ونبایسته های آموزش وپرورش فرزندان روحانی خود را با حساسیت پی گیری می کنند ، وبا هوشمندی ودلسوزی جبلی خود علائم نارسایی و خطررا پیشاپیش احساس می کنند ونسبت به آن واکنش نشان می دهند  . از این روی است که امروزه در محافل معلمان همه جا از خصوصی سازی هول هولکی وبی ظابطه آموزش وپرورش سخن در میان است و آحاد معلمین این پدیده را با نگرانی تعقیب نموده واز پیامد ها وعواقب آن ابرز نگرانی می کنند  .

معلمان از یک سو  وزارت بهداشت را میبینند که دست اندر کار تقویت جایگاه بیمارستان های دولتی است وبرای اینکه پزشکان را از بیمارستان های  خصوصی به دولتی بیاورند دریافتی آنان را چند برابر میکنند   و آنان از مشاور محترم وزیر بهداشت در پاسخ به سئوال خبرگزاری فارس در ارتباط باتوزیع نا  متعادل اعتبارات که به   افزایش فاصله  در آمدی بین متخصصین وسایر گروه های اجتماعی انجامیده می شنوند که می گوید " بحث ما الان این نیست  که پزشکان نسبت به مهندسان یا سایر اقشار کم می گیرند یا زیاد  می گیرند ، بحث این است بین پزشکانی که در بخش دولتی کار می کنند و پزشکانی که در بخش خصوصی کار می کنند تفاوت در آمدی خیلی زیاد بود . . . بنابراین وزارت بهداشت تصمیم گرفت این تعرفه ها را به هنگام کند ( منظور  چند برابری حقوق  ) به خاطر اینکه بتواند جاذبه های بیمارستان های دولتی را افزایش دهد در واقع تفاوت بین در آمد بخش خصوصی و دولتی را کاهش دهد "با تعجب می پرسند  حالا که دولت   داروی شفابخش ناخوشی حوزه سلامت رابدست آورده و آن را  در تقویت هر چه بیشتر بیمارستان های دولتی از طریق تقویت قابل توجه پایه در آمدی پزشکان می داند چه عجب که آن را در مورد آموزش و پرورش اجرا نمی کنند ؟ و چه عجب که   درست عکس این نسخه را  برای آموزش وپرورش می پیچند ؟

 آموزش وپروش وبهداشت ودرمان چه تفاوت ذاتی دارند؟ کدام تفاوت است که  یکی رامستحق از سر واکردن وواگذاری به بخش خصوصی آن هم به آن شکل بدیع وبی سابقه وآندیگری را مستحق باز پس گیری از بخش خصوصی می کند ؟  معلمان در ارتباط با آموزش وپرورش از  زبان جناب آقای نوبخت به  نقل از خبرگزاری تسنیم  می شنوند که می فرماید " آموزش و پرورش با یک میلیون فرهنگی نمی‌تواند اهداف خود را پیش ببرد .  . . باید بتوانیم برای اداره و مدیریت مدارس و واحدهای آموزشی از نیروهای مردمی و نیروهای غیررسمی بهره مند شویم . . . به هرمیزان که آموزش و پرورش بتواند از بخش غیردولتی برای مدیریت در مدارس استفاده کند، موفق‌تر خواهد بود"    از خود سوال می کنند چرا آقای نوبخت استفاده  از بخش غیر دولتی را  که تا این  از کار آیی آن اطمینان دارند برای مدیریت دانشگاه ها وبیمارستان های دولتی  به وزرای محترم علوم وبهداشت ودرمان پیشنهاد نمی کنند و این نسخه را تنها بدست وزیر آموزش وپرورش می دهند و مرتب با آفرین بارک الله  برای پیچیدن این نسخه تشویقشان  میکنند ؟ نکند کاسه ای زیر نیم کاسه باشد ؟

   معلمان واگذاری مدارس به بخش خصوصی با استدلال کمبود نیروی انسانی را نمی توانند با ور کنند خصوصااین که مرتب می شنوند که مسئولین با جا وبی جا از  زیادی معلم آن هم نه هزار وده هزا بلکه ازصد ها هزار نفر سخن میگویند    و اینگونه است که از آینده آموزش وپرورش فرزندان این کشور بیمناک می شوند و حق خود می دانند که این بیم را ابراز نمایند  .

معلمان بنا به جوهره وخمیر مایه وجودی وشغلی خود  طا لب عدالت وبیزار از ظلم وتبعیض هستند و این مهم رافارغ از انچه که بر آنان روا داشته می شود  در گوش ودل فرزندان جامعه زمزمه می کنند و آنان را به رعایت حق وحقوق همدیگر درهمه حال در  امروز وفردا می کنند و حد اقل انتظارشان از دولت ها این است کاری نکنند  که معلمان دیگر نتوانند  از عدالت در کلاس درس  سخن بر زبان آورند . معلمان می دانند که حقیفت  عدالت با مولایشان علی ( ع) در خاک شد اما به قول مولا علی آن هنگام که با عثمان ابن حنیف سخن گفتند به دولتمردان می گویند می دانیم که نمی توانید اما انتظار داریم قدری . . .

معلمان می دانند که هیچ پدیده ای به اندازه ظلم وتبعیض نظام اجتماعی را از هم نمی گسلد و می دانند جامعه از  جزیره  های مستقل و جدای از هم ترکیب نیافته که بی تامل در پیامد آن بر دیگر ان  بتوان در یک یا دو تای آن هاهر کاری کرد . و اساسا یکی از وظایف ذاتی مدیران ارشد  هماهنگی های میان بخشی و ایجاد اعتدال در بخش های مختلف است   از این روی معلمان حق خود می دانند که دولت اعتدال را به اعتدال فرا بخوانند  ونتایج وپیامد های سوء  عدم اعتدال را برمسئولین یاد آوری نمایند .

  

 

 

    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.

 

علت العلل مشکلات کشور چیست ؟

علت العلل مشکلات کشور چیست ؟

ایران اسلامی در بعد از پیروزی شکوهمند اسلامی  توفیقات شگرف و بی نظیری را  در حوزه های دفاعی ، استقلال و هویت  سیاسی ، تولید قدرت بازدارندگی ،تولید علم و  فن آوری و دانش های نوین تجربه کرده است . با قاطعیت می توان گفت که بعد از دوران صفویه، گستره ی نفوذ و اقتدار معنوی  ایران هیچ وقت به حد  امروز نبوده است . آشنایان به تاریخ ایران می دانند که حتی  در دوره هخامنشیان ، در اوج اقتدار و امپراطوری ، ایرانیان به راحتی امروز در سواحل غربی مدیترانه شنا نکرده بودند . بدون تردید ایران امروز به لطف خداوند یکتا  و به  یمن خون های پاک جوانان پاکباز وبا هدایت امام بزرگوارو  فرزند معنوی ایشان امام خامنه ای یکی ازافتخار آمیز ترین دوران تاریخی خود را سپری میکند ، این مهم را دشمنان بهتر از خود ما درک می کنند ، آنان در قالب این گزاره که ایرانیان در صدد بازیابی امپراطوری دیرین خود هستند ، این مهم را ولو آمیخته به شیطنت ایران هراسی بازتاب داده ومی دهند .امروز  صدای نفوذ معنوی ایران اسلامی  نه تنها  از غرب مدیترانه که از  شرق ، جنوب شرقی و  از سراسر آناتولی رساتر ازهر  زمان دیگری به گوش می رسد  که پرداختن به این مهم مجال فراخ ومستقلی را طلب می کند .

با همه ی این توفیقات ، کشور عزیز ما در زمینه های اقتصاد ، تولید  ، بهره وری از منابع و ظرفیت ها و سرمایه های  بی بدیل انسانی و سرزمینی ، اشتغال ، توزیع عادلانه ی امکانات  و فرصت ها بین آحاد مردم با کاستی های فراوانی روبرو است . بدون تردید نرخ پایین بهره وری سرمایه بویژه در بخش های دولتی که عمده ظرفیت های کشور را در اختیار دارد ، واردات قاچاق که حلقوم تولید داخل و اشتغال درون زا را به سختی می فشرد ،  رانت و فساد و توزیع رابطه مند بخشی از منابع بین اقوام و ایل تبار خونی وسیاسی ، غرور ناشی از توفیقات پیش گفته را بر کام ملی تلخ می کند .

حال سئوال این است که علت یا علت العلل این توفیقات ونیز مشکلات و   مسائل چیست ؟ پاسخ  این سئوال بسیار تعیین کننده و در ادامه راه اثر گذار است . ما اگر بتوانیم توفیقات ومشکلات  خود را به دقت تعلیل بکنیم و هرم علی ومعلولی آن  را طراحی نمائیم ، آن وقت می توانیم رفتار های ایجابی و سلبی خود را بدرستی  ساماندهی کنیم . همان گونه که دست یافتن به پاسخ درست و مبتنی بر حقایق و واقعیت ها می تواند  در راه یابی ما به تداوم توفیقات و حل مشکلات نقش اساسی  ایفاء نماید ، تشخیص نا درست ، بد تر از آن دستکاری عمدی  در نتایج آزمایش های تشخیصی برای دستیابی به پاسخ مورد علاقه تخریب گر بوده ومی تواند مارا فرسنگ ها از هدف دوربکند.

در کوشش هایی که برای یافتن پاسخ این سئوال انجام می گیرد دو رویکرد قابل باز شناسی است ،  برون زا ودرون زا . رویکرد اول در چینش مقدمات از  توقیقات عبور می کند  وآن ها را به کل  نادیده می گیرد و همت خود را صرفا مصروف مشکلات می نماید و بعد از تجزیه وتحلیل های منطقی وفرا منطقی درنهایت  این نتیجه را بدست می دهد که اس واساس و ریشه مشکلات کشور در بیرون مرزها   است واین بازیگران  بیرونی اند که بر ما خشم گرفته اند ولذا  مقدرات کشور مارا اینگونه رقم می زنند.

 آقای سریع القلم از جمله کسانی است که به نمایندگی از رویکرد اول ، رویکرد برون زا ، جستجوهای دانه داری انجام و بعد از مقدمه چینی های فراوان و البته در جای خود زیبا وستودنی در نهایت این چنین جمع بندی می کند " اگرمجموعه مشکلات گشور را یکجا ببینیم، به نظرمی رسد کانون ماهوی این مسائل در نا کا آمدی است  " ودردامه می آورد" طی بیست شش سال گذشته به یک پاسخ در رابطه با این سئوال ، پایبندی علمی واستدلالی داشته ام : علت العلل نا کار آمدی در ایران ، فقدان ارتباطات بین المللی است " .

 نویسنده این سطوربا  مقدمه ای ایشان موافقت دارد ، اینکه کشور نمی تواند ده ها وصد ها مشکل هم عرض داشته باشد و اینکه مسائل کشور در یک سلسله مراتب علی ومعلولی قابل بررسی است و اینکه کانون ماهوی این مسائل و مشکلات کشور  در نا کار آمدی است با  ایشان موافق است ، اما این گزاره  که علت العلل همه ی مشکلات را درضعف روابط بین المللی آ نهم در جغرافیای بین الملل امروز جستجو می کند جای تامل جدی می داند . این گونه مواضع اگر برسبیل موجه  نمودن داستان مذاکرات هسته ای باشد مسئله ی مهمی نیست وبه آسانی می توان از آن عبور کرد چرا که از  وظایف هر دولت است که در جهت استیفای حقوق ملت تلاش نماید و از همه ی گزینه های ممکن از جمله ابزار های دیپلماتیک سود جوید وسهم  سنگینی ناشی از آن  را از روی اقتصاد ملی بر دارد .   اما آن چیزی که مسئله را قابل تامل می نماید ، تئوریزه کردن برون زایی  ومتوجه کردن  چشم  ها به بیرون مرز ها ودرنهایت غفلت از ظرفیت ها و توانایی ها و نیز ضعف ها ونقصان های درونی است .

 دیدگاه ها  صر فا، فایلی از فایل های حوزه  نظری را به خود اختصاص نمی دهند ، دیدگاه ها راهنمای عملند ورفتار واقدامات عملی را  در دامنه های خود شکل می دهند از این روی  تحلیل هایی از این دست  که از آن نوعی جبرو فقد اختیار به مشام می رسد ،   خواسته یا نا خواسته به مخاطبین خود القاء می کند ، حالا که سر رشته همه امور در بیرون و آن هم در دست هژمونی قدرت جهانی است  و کار ی از ما بر نمی آید،  دو راه بیشتر متصور نیست یا باید رو به قبله شد ویه تدارک مراسم دفن وکفن پرداخت  یا  باید همان  کاری را کرد که انسانها در طول هزاران سال به هنگام رویاروی شدن با خشم خدایان انجام می دادند. آن ها چگونه خشم خدایان را فرو می نشانیدند ؟ با تقد یم هدایا و قربانی ؟! ، البته به روش امروزی و به سبک قرن بیست یک.

 

 

واقعیت های تاریخی  مبین  این است که  تن دادن به  ذلت وننگ  و به جان خریدن همه ی زشتی های آن نوع زندگی ذلیلانه هر گز مفید مفید فایده نبوده است   وخشم  خدایان به این آسانی فرو ننشسته وآتش  عطششان به سردی نگراییده است ،  حافظه ی تاریخی ملت ایران مملو است از تجارب تلخ رویگردانی از خود  ،خودی وتوانایی های درونی و خوش بینی به بیگانگان به عبارتی از خود بریدن وبه  دگر پیوستن ، چشم دوختن فتحعلیشاه به انگلیس وبریدن از او و روی آوردن به فرانسه و دوباره به انگیس پناه آوردن و آخر الامر تن دادن به تسلیم نامه ترکمانچای ، مبتلا شدن به بازی دگر اندیشان وبه  اصطلاح اصلاح گران باور مند به اعجاز افرنگ در صدر مشروطیت  و گرفتار آمدن در فتنه رضا خان و تن دادن به قیمومیت آمریکا و پذیرفتن ننگ  کاپیتالاسیون و ده ها ننگ دیگر در دوره پهلوی دوم از دم دست  ترین نمونه های آن به شمار می رود .

 

 

همانگونه که پیشتر اشاره رفت رویکرد دوم ، رویکرد درون زا است ، این رویکرد  با وجود اینکه اثرات بیرون و فشارها و تضییع ها و تحریم ها و هرگونه فعل انفعالات بین المللی را بر اقتصاد و نیز سیاست و سایر موئلفه های اجتمایی را  نادیده نمیگیرد وبرای آن سهمی قائل می شود ولی در تحلیل نهایی علت العلل توفیقات ونیز کاستی ها ومشکلات را در درون کشور جستجو می کند و خود و  خودی را به جد واجد اثر می داند و  بر این مهم که ما می توانیم پای می فشارد . همانگونه که به نگاه ما نمی توانیم آثاری است که  اشاره شد  ، بر خود باوری و مامی  توانیم نیز آثار قطعی و  واقعی  مترتب است .

ایران اسلامی در پرتو تکیه به خویشتن و خود باوری و چشم از بیگانه  بر تافتن  پیروزی های شگرفی را در آغوش گرفته است ، فائق آمدن به دشمنان دد منش در گستره جهانی در جنگ تحمیلی  وواگذار نکردن به اندازه جای پای یک پای سرباز ی به دشمن ، توفیقات چشمگیر و خیره کننده در صنایع دفاعی ، هسته ای و  ده ها  مقوله دیگر نمونه هایی از آثار و برکات خود باوری وما می توانیم است.

 موئلف بر این باور است که  بخش اعظم  نا کار آمدی های موجود در اقتصاد و  حوزه های دیگر که بسیار هم جدی است  ناشی از فرا فکنی ها است . ناشی ازاین است که متاسفانه هنوز که هنوز است  چشم امید از دیگران بر نگرفته ایم. این باور را که جز خود ما سرنوشت مارا رقم نخواهد زد را درونی نکرده ایم ومعتقد است با پذیرش بی کم  کاست  خویشتن ، باهمه توانایی ها و ضعف ها و پذیرش مسئولیت فعل ها و رفتار ها و وبا خود انتقادی جدی و با پرهیز از فرافکنی های بی  اثر می توان روند مشکلات را متوقف وآن ها را یکی پس از دیگری از سر راه برداشت و البته این مهم متوقف بر اصول والزامات مبنایی است و با باری به هر جهت و هر هری مذهبی هرگز کاری ازپیش  نخواهد رفت ، موضوعاتی که به شرط توفیق در شماره های آتی مورد واکاوی قرار خواهد گرفت .  

 

 

آموزش وپرورش پیش مرگ خصوصی سازی



از آغاز روی کار آمدن دولت یازدهم آموزش وپرورش  در قالب بسته ی حمایتی از مدارس غیر دولتی سیاست واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی یا به عبارت بهتر از سر واکردن مدارس دولتی را  کلید زد ، سیاستی که در واقع می توان آن را پیمان کاری آموزشی نام نهاد ، برنامه ای که از جهت شکل ومحتوی به نوبه خود نوع وبدیع است و طی آن وزارت  آموزش وپرورش ماموریت و وظیفه  ذاتی خود به عنوان حاکمیتی ترین دستگاه جمهوری اسلامی  ، یعنی تعلیم وتربیت فرزندان مردم به پیمانکاران آموزشی را آغاز کرد  . با اجرای این برنامه جریان آموزش وپرورش کودکان ونوجوانان از ثنویت به تثلیث نقل مکان کرد ، به عبارتی در کنار دو نوع از تعلیم وتربیت دولتی و غیر دولتی نوع سومی با عنوان پیمانکاری  پا به عرصه وجود گذاشت . نوع جدید نه دولتی است ونه خصوصی چرا که خصوصیات هیچکدام را به همراه ندارد و بیشتر شبیه آن چیزی است که دستگاه های عمرانی و خصوصا  شهرداری ها آن را تجربه کرده و می کنند . شهرداری ها امروزه بخش قابل توجهی از وظایف خود از قبیل رفت روب ، جمع آوری زباله ،کاشت و نگهداری فضای سبز و بسیاری دیگر از وظایفی از این دست را به جای اینکه مستقیم و مباشرتا به انجام برسانند از طریق واگذاری به پیمانکاران به انجام می رسانند و این چنین است اداره سلف سرویس هاو خدماتی از این دست در دانشگاه ها ومراکز آموزش عالی که به جای خود پسندیده است .اما  نیم نگاهی به تفاوت  ماهیتی  خدماتی که دستگاه ها یی مانند شهرداری ها آن را به پیمانکاری واگذار می کنند با آنچه که درآموزش وپروش جریان دارد ، مع الفارق بودن این قیاس را آشکار می کند . باید گفت  که نفس مقایسه تعلیم تربیت با  خدماتی  از قبیل آنچه که در شهرداری ها  مذکور افتاد تاسف زا است و یاد آور داستان تاثر آمیز دوران حضرت امیر  درواقعه ی حکمیت است ، در  بحبوحه حکمیت عده ای آمد و رفت می کردند و می گفتند علی اینچنین گفت ومعاویه آنچنان حضرت امیر علی (ع) در این رابطه مطلبی دارند   که خیلی جان سوز است و آن اینکه می فرمایند ، مرا آن قدر پایین آوردند،  پایین آوردند  که گفتند علی و معاویه ، یعنی علی را با معاویه برابر نهادند و آنگاه به قضاوت نشستند ؟؟!!

داستان مقایسه تعلیم وتربیت آینده سازان کشور با خدماتی از قبیل رفت روب معابر و معامله همانند با این دو مقوله ، داستان مقایسه علی و معاویه است . و  پیش و بیش از هرگفت گوی ، برهان و استدلالی  ریشه در منزلت نازل تعلیم وتربیت  درپس زمینه های نگرشی دست اندر کاران وطراحان این چنین طرح هایی  دارد  و درست در نکته ی مقابل آن منزلت والایی است که سند تحول بنیادین در جستجوی آن است ونیز در نکته مقابل سیاست های ابلاغی مقام معظم رهبری و و فرمایشات مستمر ایشان در جایگاه ومنزلت آموزش وپرورش قابل ارزیابی است . اگر این نسخه  برای مقاطع خاص ، زود گذر واز باب ضرورت موسمی ودر شرایط ویژه  پیچیده می شد ، شاید خیلی جای نگرانی نبود ، اما شواهد وقراین و گفتگوهای مقامات مختلف درون وبویژه برون آموزش پرورش چنین می نماید که به این موضوع به عنوان یک استراتژی ثابت و  راهکار ابتکاری نگریسته می شود و همین نگرانی ها را دو چندان می کند . ظاهر امرنشان می دهد که انگیزه اصلی  تامین کنندگان منابع آموزش وپرورش از اتخاذ این روش نگاه مالی و دو دو تا چهار تا ی حسابداری  است ومتاثراز  تراوشات اذهانی است که علی رغم  تاکیدهای همه بزرگان ، نگاهشان به آموزش وپرورش مصرفی و خدماتی است . همین نگاه ،  همانگونه که ازنوع چینش مواد ، براهین و  استدلال ها بر می آید ،  روش پیمانکاری آموزشی را مزیت بخشیده وآن را توجیه می کند . چرا که در این شکل  دولت  به ظاهر  کلی دشت کرده و صرفه جویی ریالی میکند و به جای قبول زحمات ومرارت های  تامین وتربیت ،استخدام ونگهداشت معلم با آن ساز کارهای مصرح در سند که به قول آن ها  برای دولت  کلی آب می خورد،   روش کم هزینه ای را کشف وپیش پای آموزش و پرورش قرار می دهد روشی که بنا به قول قائلان با یک سوم وبلکه کمتر، کارکرد  معلمین رسمی را  به انجام می رساند ؟!! . نویسنده این سطور با شناختی که از سوابق آقای فانی وزیرمحترم آموزش وپرورش دارد بر این گمان است که ایشان  از سر ناچاری تن به این موضوع داده است ، آقای فانی اواخر دهه شصت که مطلق تعلیم تربیت خصوصی و تاسیس مدارس غیر انتفاعی آنروز و غیر دولتی امروز را بر نمی تافت و سر همین موضوع به همراه مجموعه همفکرانش در کمسیون آموزش وپرورش مجلس سوم با وزیر  وقت گفتگوی انتقادی را تاقیب میکرد کجا ؟ و آقای فانی امروزکه آماده شده همه تعلیم تربیت را به تدریج به پیمانکاران بسپارد کجا ؟  این همه تغییر؟ خیلی بعید است . از این روی بر این باورم که جور زمانه ایشان رابه  این نقطه رسانده است . وزارت آموزش وپرورش امروز سر دوراهی کلاس های بی معلم و تن دادن به پیمانکاری دست پا می زند ، چرا که از سویی  سالانه قریب به سی هزار از معلمین با سابقه از طریق سر رسید سن خدمتی از سیستم خارج می شوند واز سوی دیگر با قرائت مسئولین سازمان برنامه مواجه است که آموزش وپرورش را در زمره سازمان های خدماتی قلمداد کرده و در بهترین حالت واز سر منت فقط اجازه ورود  یک سوم خروجی را می دهند که آن هم فقط می تواند افزایش پانزده تا بیست درصدی  دانش آموزاز مبادی ورودی را پوشش دهد ، نا گفته نماند ناشی گری مسئولین آموزش وپرورش وگفتگوهای بی تامل در آمار معلم مازاد و معلم نا کار آمد !! مزید بر علت شده و بر تنگنا ی آموزش وپرورش  افزوده است .علی ایحال  آموزش وپرورش بین کلاس های بی معلم و پیمانکاری آموزشی ، به عبارتی بین  مرگ وخود کشی ،خود کشی را بر گزیده است و  در این شرایط مصوبه تک بعدی  مجلس مبنی بر ممنوعیت واگذاری تا پایان برنامه پنجم بدون توجه به ابعاد مسئله به تنهایی چاره ساز نبوده  ومبارزه با معلول است چرا که از  علت روی آوردن آموزش وپرورش به این گونه طرح ها عبور کرده است  و لذامجلس محترم می بایست انگشت روی علت بگذارد و بر اساس  نصوص آشکار  اسناد بالادستی ، حاکمیتی بودن آموزش وپرورش را  تثبیت کند  ودولت را برای ایفای  وظایف خود در قبال موضوع بسیار بنیانی تعلیم وتربیت ملزم نماید و   برای همیشه راه را بر خدماتی انگاران آموزش و پرورش بر بندد و الا در بر همین پاشنه خواهد چرخید که می چرخد ، باز بسته بودن دست دولت ها هم بهانه است ، مشگل آموزش پرورش باز و بسته بودن دست دولت ها از جهت منابع در آمدی نیست ، مشگل  نگاه چرخ پنجمی است که  تصمیم سازان و تصمیم گیران به آموزش وپرورش دارند  ، نکاهی که از جمله  تجلیات  عینیش این است که آن را در ردیف خدماتی ها می نشانند وبا او اینگونه معامله می کنند  و این چنین است که رتبه بندی را نیز وارونه می نهد و ...  .

 

شارح ومفسر اندیشه و گفتار ولایت



از دیر باز در تاریخ پر بار اسلام وایران شخصیت هایی درخشیده  و خورشید علم ومعرفت و پرچمدار هدایت شده اند

 بدون تردید آیت الله میزا محسن مجتهد شبستری یکی از برجسته ترین آن هااست ،حضرت ایشان را در تفسیر ولایت سیرت وسنتی است که شناسنامه اوست و او این شناسنامه را با مجاهدت و بصیرت بی نظیر به دست  خود نوشته است .

تاریخ ، مفسران وشارحان زیادی را به خود دیده است اما عده اندکی از آنان خود را در قلب تاریخ جای داه اند  ،تنها آن دسته از مفسران به این  مهم  دست یافته اند که توانسته اند در درجه اول جان از اغیار تهی سازند و با صافی وجود به کرسی تفسیر و شرح ولایت بنشینند ، مفسران اندیشه ها و گفتار اولیاء در طول تاریخ پر فراز ونشیب صنفانند .

گروهی با خود به شرح  وتفسیر نشسته اند ، این گروه نیز به نوبه خود دو دسته اند .

دسته ای در حالی دست  به تفسیرزد ه اند که از از وجود خود آگاه بوده اند وبا این وجود به تفسیر پرداخته اند و آگاهانه کوشیده اند اندیشه ها و به عبارتی دارایی وجودی خویش را از ورای تفسیر بنمایانند و از اندیشه بزرگان معبری بسازند برای حضور وظهور اندیشه خود .

دسته ی دیگر کسانی اند که با خودگام به پیش گذاشته اند اما بی آنکه از آن آگاه باشند در نهایت تفسیری ترکیبی به دست داد ه اند، معجونی که مفسر وصاحب اندیشه  یکسان در آن باز تاب داده شده است .

گروهی نیز بوده وهستند که اول از خود تهی گشته به عبارتی با مجاهدت، اول  وجود را از خود شسته و به تعبیر حافظ شیرین سخن حجاب و زنگار  خود از میان بر داشته ، آنگاه با صفا وجلای باطن دست به تفسیر زده اند هر چند اینان نادران دورانند اما علی رغم این ف این  مفسران همانند آیینه باز تاب دهندگان حقیقت اند  وبا قطعیت می توان گفت که آیت الله شبستری از سلسله جنبانان این نوادرند . ایشان به هنگام  سخن گفتن از ولایت حقیقتا خود از میان بر می خیزند و این چنین است  که از ورای تفسیر اندیشه وکلام ولایت ، حقیقتی را می نمایانند که با حقیقت اولیه از هر حیث رابطه  این همانی دارد . این مهم وقتی عظیم تر می نماید که جایگاه وشانیت وجودی ایشان در نظر آید ، ایشان از حیث علم وفقاهت ونیز درایت وبصیرت  در عداد معدود بزرگان و نظریه پردازان و سازندگان بنای رفیع نظام مقدس اسلامی اند ، در ردیف شخصیت هایی مانند شهید مطهری ، شهید مفتح ، شهید بهشتی ، همانانی که با همفکری هم جامه روحانیت مبارز تهران را به عنوان اطاق فکری  برای راهبری انقلاب در آن روز های سخت بنیان نهادند ، جایگاهی که مراتب نازل آن بعضی ها را مغرور و از راه بازشان داشت .

حضرت آ یت الله شبستری با چنین جایگاه رفیعی در بنای نظام اسلامی ، وقتی پای ولایت در میان است از خود تهی شده وسربازی ولایت را در پیش می گیرند .

ایشان افزون بر حوزه اندیشه ونظر در حوزه عمل و سلوک عملی نیز روایت گر صادق رهبری اسلامی اند ، به باور نویسنده این سطور ولایت برای حضرت ایشان یک راه است ، راهی که جامعه اسلامی و مسلمانان را به کمال الهی رهنمون می شود و این راه  با همه وجود پیمودنی است وایشان بی هیچ گفتگویی سالک صادق راه  ولایت اند  . وقتی ایشان می فرمایند " دفاع از ولایت فقیه رضایت الهی را بدنبال دارد و امروز حمایت از مقام معظم رهبری حمایت از امام زمان ( عج ) است " با تمام وجود این جملات را بر زبان جاری می سازند و بر آن ایمان دارند وآثار عمیق  این ایمان در رفتار و سلوک عملی ایشانتجلی می یابد  و این همه است که شمع وجود ش را به مطافی برای پروانه های پر سوخته تبدیل کرده و ولایت مداران را حول شمع وجودش گرد می آورد و او را در جایگاه عمار می نشاند و سنت وسیره او را منطق ولایت مداری قرارداده  و سالکان را برای ادامه راه  بیش از پیش امیدوار می نماید .