وبلاگ شخصی فیروز رضائی
وبلاگ شخصی فیروز رضائی

وبلاگ شخصی فیروز رضائی

تبار شناسی افراط


برای مطا لعه رفتار ومنش امروز وفردای افراد وگروه های انسانی  یکی از بهترین  روش ها تعمق در کنش  ورفتار گذ شته ی آن هاست به عبارتی تبار شناسی یکی از متدهای متداول وشناخته شده ی رفتا ر گروه های انسانی است . گذ شته تا حدودی در آینده تکرار می شود ، مهم نیست که عین رفتا ر تکرارمی  شود یا نه ؟ آنچه مهم است اینکه مدل رفتاری تا حدود زیادی تکرار می پذیرد. مثلا افراط گرایی یک الگوی رفتاری تکرار پذیر است ، تاریخ معاصر چند ده ساله ایران پر است آز ادم های به شدت افرطی از جنس چپ کمونیستی وتوده ای ، به شدت مخاف رژیم پهلوی که با یک چرخش 180 درجه ای به بلندگوی رژیم تبدیل شده وبا همان شدت و حدت از رژِم پهلوی دفاع وحمایت کرده اند ، درست است که مخالفت به موافقت بدل شده است اما روحیه ی افراط گرایی هم چنان پا برجا مانده است  ، آقای محمود جعفریان که عناوین متضاد ومتناقضی  مانند ناسیونا لیست افراطی ،طرفدار پر پا قرص مصدق ،عضو سازمان افسری حزب توده و تودهای فعال ، ساواکی کم نظیر ،مبلغ افراطی رژیم پهلوی در سمت قائم مقامی سازمان ملی رادیو وتلوزیون ایران را در رزومه  وپرونده ی خود دارد ، نمونه بارز این دست آدم ها است ومنافقین یا به اصطلاح مجاهدین خلق ، کسانی که روزگاری با  شعار ضد امپریالیستی گوش فلک را پر می کردند  وهر جنبنده ی مخالف مشی خود را به امپریالیسم نسبت داده ومی کوبیدند ، آن چنان به آغوش امریکای امپریالیسم !! ، کاپیتالیسم  !! وبه اصطلاح خودشان مکنده خون خلق های مستضعف جهان غلطیدند که کوس رسواییشان زمین وزمان را پر کرد ، بگذریم که پیر فرزانه ای مثل امام راحل (رض) آنان را از اول چپ های آمریکایی نام نهاده بودند ، نامی که در زمان خودش خیلی هارا به اعجاب وا می داشت وباورکرد نش را سخت  مینمود، آخر چگونه می  شد جمعیتی با این ادعا های دهن پرکن با سرعت  چرخ بخورند واینچنین  سرنوشتی برای خود  رقم بزنند .

منافقین تنها جمعیتی نبودند ونیستند که سرنوشتی اینگونه  پیدا کردند ، توابین ونادمین ، تسخیر لانه جاسوسی نیز برخی ها یشان نوع دیگری از  دگردیسی را تجربه کردند، ظاهرا کنش هایی از این نوع حد اقل در ایران  باجریانات موسوم به چپ در آمیخته است ، واز مرز چپ های ایدئولوژیک عبور کرده وچپ های اجتماعی وسیاسی را نیز در نوردیده است . جریان موسوم به چپ دهه اول انقلاب ،همان جریانی که سال ها شعار خط امامی بدست گرفته بود ، از این قافله عقب نمانده است ، اگراز  برخی افراد منتسب که بعد ها راه اعتدال را پیشه کردند بگذریم ، که تعدادشان هم کم نیست و خود مظلوم وجفا کش این جریان بوده وبار ها عرق شرم از پیشانی شان جاری شده ومی شود،  غالب جریان متاسفانه به همین راهی رفتند که کلیت اردوگاه چپ در ایران رفته، جریان مذکور شعار هایی مانند  حمایت ودفاع بی چون چرا از ولایت مطلقه فقیه ، مواضع به شدت رادیکال در حوزه فرهنگ ، دفاع از مستضعفین وگفتمان عدالت وحمله ی شدید به لیبرالیسم آن هم در حد افراط به گونه ای که هر عرض واندام کننده در مقابل خودرا به آن متهم واز میدان بدر می کردند ، مخالفت و حمله به آمریکا وغرب تا آنجا که به زعم خود برای اینکه اردوگاه متمایل به غرب نتوانند حتی  در آینده های دور کمرنگ کند در مجلس سوم که اکثریت داشتند روز 13 آّبان رابه عنوان  روز ملی مبارزه با آمریکا واستکبار جهانی  به ثبت رساندند.  در حوزه اقتصاد نیز گرایش به اقتصاد دولتی ومخالفت با اقتصاد به اصطلاح بازار وعرضه تقاضا ومواردی از این قبیل را در کارنامه خود داشتند وبا شدت با همین شعار ها بر مخالفین خودهجوم می بردند واز اینکه عرصه را بر مخالفین خود تنگ کنند از روش های  ولو غیر آزادی خواهانه و  سرکوبگرایانه وزمخت  نیز ابایی نداشتند واز منطق هرکس با ما نیست بر ما است تبعیت تام می کردند.

با همه این ها ، این جمعیت  بعد ها ومتناسب با شرایط زمان ــ  که فروپاشی کمونیزم در سرزمین شورا ها را نمی توان در شکل گیری این دگردیسی نادیده گرفت ــ در دوره های بعدی با جهش ایدئولوژی یک شبه شعار تساهل وتسامح وگذشت اغماض وتحمل مخالف وبل بالاتر احترام به مخالف وزنده باد مخالف من سر دادند ،تا آنجا که نه تنها نا آشنایان بلکه حتی کسان آشنا با منش سابقشان را به شبهه انداختند .ناگفته نماند  دایره ی زنده باد مخالف همواره مشمول حال  خارج نشینهای  فراری شد وهرگز اندیشه های متفاوت در داخل نظام را از آن بهره ای بهم نرسید  .

 جمعیت مذکور در بعد از جنگ در دو مرحله با ر و بنه اردوگاه را جمع واز زمین وهوا به تغییر موقعیت پرداختند ، در مرحله اول  یک دسته شان پیش افتاده وحتی  قبل از پایان دولت آقای موسوی از مواضع قبلی شان عدول کرده وبه اقتصاد بازار روی آوردند وشروع کردند به رشته کردن پنبه هایی که قبلا رشته بودند ، اما این بار نیز مثل دفعه قبل تندروی کرده وآن شد که بسیاری از مفاهیم ذاتا ارزشمند مانند عدالت ،حمایت از مستضعف و این قبیل امور رنگ باخته ویک نوع نظام شبه  الیگارشی تبار گرا را شکل دادند . البته بر جای ماندگان از این دگردیسی  مدت ها  پیش قراولان دگردیسی یعنی  دوستان قدیمی خود را تحمل نکرده وتا مدتی با آن ها لا اقل در ظاهر به ستیزه جویی ایام سپری کردند....تا اینکه   درمرحله دوم که از اواسط دولت ششم نشانه های  آن به چشم می خورد ، با قیمانده جریان جلدی نموده و  تقریبا از همه مواضع قبلی با سرعت عقب نشسته به آن سوی پیوستار نقل مکان کردند  ، بی چراغ  راهنما،بدون تبیین کافی  . اینکه جمعیتی مواضع خودرا مرتب رصد بکند ودر اصلاح دائمی کوشیده و عنداللزوم تغییراتی در آن اعمال بکند ، فی نفسه مذموم نیست  ـــ تاریخ پر است از ادم هایی که از گذشته ی خود نادم وپشیمان کشته و راه باز گشت را در پیش گرفتند وآمدند به مردم گفتند ، ایها الناس ، شما مارا می شناسید که چنین و چنان می کردیم وحالا متنبه شدیم واز کرده خود پشیمانیم واتفاقا مردم نیز آن هارا پذیرفته اند داستان نصوح را همه شنیده اند کسی که بعد رفتار های آن چنانی متحول شد وتوبه کرد آن هم توبه ی  واقعی آن چنان که توبه نصوح مثل شد برای آیندگان ــ اما اینکه فرد یا گروهی تغییر مواضع بدهد واین بار  از این سوی بام  بیفتد مذموم است  آنچه  مهم است صداقت ورعایت ادب در همه احوال است  ،علی ایحال  این جمعیت همه ی مواضع خود را تغییر دادند ،  منهای یک خصلت که آن را برای خود نهادینه کرده بودند و آن افراطی گری   روحیه تهاجم و حمله به طرف مقابل با همه ظرفیت های در اختیاربا چاشنی قانون گریزی مدرن و مغالطه آمیز   والبته مثل قبل نا جوانمردانه .تا دیروز طرف مقابل را به عدم جدیت در دفاع از ولایت مطلقه فقیه متهم می کردند این بار به جهت دفاع از آن پنهان وآشکار به باد انتقاد گرفتند رقیب را تا دیروز به مثلا گرایش به اقتصاد بازاروطرفداری از سرمایه وسرمایه دارونهایتا اسلام آمریکایی  و...  متهم می کرند   این بار به داشتن مواضع فناتیک وعدم انعطاف پذیری  و عدم تعامل با غرب وآمریکا و... تا دیروز طرف مقابل را به داشتن روحیه تساهل در در امور فرهنگی این بار به افراط گرایی و خشونت در مواضع فرهنگی متهم کردند !. و نهایتا در مجلس ششم آن کردند که همه دیدیم وشنیدیم ،روی تاریخ را سیاه کردند وبرای اولین بار  در تاریخ بود که قانون گذاران به روی قانون تیغ کشیدند ودر مرکز قانون گذاری دست به اعتصاب زدند !! صاحبان  همین تفکر در عین حاکمیت بازی دوگانه را سامان داده و  نقش اوپوزسیون را به عهده گرفتند . در تیر 78 آن کردند که  . . . و در 88 چه ها که نکردند ؟ چه هزینه ها که بدست نظام نگذاشتند ؟ چه دشمن ها که شاد نکردند وچه حزن اندوه که بر دل دوستان انقلاب در سراسر دنیا وارد نکردند ؟

این تفکر تنها در باخت نیست که بازی در می آورد ،بازی در آوردن وافراطی گری  برای او به امر درونی تبدیل شده است . اگر بازی در آوردنش در باخت تن ها بود می شد براش فکری کرد . دلسوزان کنار می کشیدند ومی گفتند بفرمایید شما سر دسته باشید تا بلکه دسته بهم نخورد . گیریم که بازیشان در 88 ناشی از باخت بود و کم طاقتی در برابر باخت  ــ هرچند از این هاییکه تجربه مجلس سوم را در اختیار داشتند ، ایامی که اعتبار انتخابات تهران  در حاله ای از ابهام بود آن هم نه از سوی طرف های بازنده بلکه از سوی نهاد قانونی نظارتی همو که مسئولیت تایید صحت انتخابات با اوست با این وجود  بنا بر مصالح به نفع همین آقایان  جمع شد که می توانست الگوی شان باشد ــ  در 78 که برنده ی بازی بودند دو قوه از سه قوه تاثیر گذار را در دست داشتند ، آن وقت چرا ؟؟ . پس می توان نتیجه گرفت این موجودهر بار از  چاله در آمده به چاه افتاده  آبله اش در مان نشده زگیل در آورده ، زگیلش در مان نشده ، دمل در آورده  ،ناخوشی  این موجود  درونی است  ، آیا وقت آن نرسیده که در  معالجه اساسی  آن قبل از فضاحت دیگر ، کوشش بشود ؟ این مسئولیت از آن کیست ؟ جمهور اطبا از جالینوس گرفته تا امروز  بر این باورند که تا  مریض خود تصمیم نگیرد ، در مان نشود در عین حال از دیگران نیز تکلیف ساقط نیست   حد اقل تکلیف  ، کنترل بیماری است .

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.